سرکوب

فرض کنید که موسیقی کلاسیک دوست دارید و مایلید امشب به یک اجرای ویژه در تالار بروید قرار است دو قطعه ای را بنوازند که همیشه اشک شما را در می آورد ، اما همسرتان …

D8B3D8B1DAA9D988D8A8 1 sdgkvq

فرض کنید که موسیقی کلاسیک دوست دارید و مایلید امشب به یک اجرای ویژه در تالار بروید قرار است دو قطعه ای را بنوازند که همیشه اشک شما را در می آورد ، اما همسرتان علاقه ای به این گونه موسیقی ها ندارد ، و مایل است در خانه بماند و برخی کارهای عقب افتاده را سر و سامان دهد و یک « اگر دوست داری برو تو » هم می گوید.
اما شما مثل هر hsp( آدم بسیار حساس ) شاخصی ، به بی علاقگی همسرتان فکر می کنید و سعی می کنید کار درست را انجام دهید . بله همین گونه است ،غمگنانه ، به همه افکار درون سر همسرتان فکر می کنید ، یاد حرفهای فلان نویسنده مثلا من ، در فلان کتاب ، و پندهایی چون «خودخواه نباش» ، «کودکانه رفتار نکن» ،« اینقدر احساس نیاز نکن» ، «می بایست مدارا کرد »… می افتید.
موضوع سازگار بودن یا نبودن نیست . می توانستید گفتگو کنید و بدینوسیله از روح اصیل تان پیروی کنید ، اما از روح حاکم تان پیروی کرده ، غمبرک می زنید و در سکوت ، خودانگیختگی خود را سرکوب می کنید.