امید و آدم بسیار حساس

آیا به عنوان آدم بسیار حساس در مواجهه با دنیایی که متناسب با خود نمی‌بینید و نمی‌توانید نیازهایتان را برآورده سازید، خشمگین هستید؟ توصیه می‌کنم امیدتان را از دست ندهید. امید پدیده‌ای زیباست، نیرومند است …

iStock 173857004

آیا به عنوان آدم بسیار حساس در مواجهه با دنیایی که متناسب با خود نمی‌بینید و نمی‌توانید نیازهایتان را برآورده سازید، خشمگین هستید؟ توصیه می‌کنم امیدتان را از دست ندهید. امید پدیده‌ای زیباست، نیرومند است و در مواجهه با نیروهایی که ما را منفعل و متلاشی می‌سازد و باعث می‌شود که مأیوس و متلاشی شویم، باعث شکوفایی ما می‌شود.

از آنجایی که هدفم این است که hsp ها را شکوفا ببینم چون دنیا را به جایی بهتر تبدیل می‌کنند، می‌خواهم از اهمیت و امکان پذیر بودن امید بگویم و در این میان برخی از ابزار مناسب برای hsp ها را ذکر می‌کنم.

امید چیست؟

پژوهش در زمینه امید ریشه در روانشناسی زمینه یابی تجارب مثبت دارد. چارلز آر اشنایدر مبدع نظریه امید مشخص کرد که امید مؤلفه‌های شناختی دارد (درنظرگیری هدف، باور به توانایی در رسیدن به هدف، توان رسیدن به نتیجه مورد نظر) و به اجزایی مؤثر چون عواطف و انگیزه نیاز دارد.

خلاصه بگویم، امید یعنی باور به اینکه می‌توانیم تغییری مثبت ایجاد کنیم و به خود برای انجام این تغییر انگیزه دهیم.

اجازه دهید مثالی از خود بزنم. توانستم کتابی در زمینه امید بنویسم با هدف کمک به دیگران و تهیه منبعی در زمینه امید و آن را به چاپ برسانم و امیدوار بودن را احساس کنم. ضمناً به توانمندی خود در کار بر این زمینه و به پایان رساندن آن باور داشتم. در نتیجه فکر می‌کنم خوب است به این نکته اشاره کنم که نوشتن کتاب فرآیندی پر از امید است. این موضوع دربارهٔ تعهدات اصلی دیگری چون ازدواج کردن، ادامه تحصیل، به سرپرستی گرفتن یک حیوان خانگی یا بچه دار شدن هم مصداق دارد.

در محاوره امید و مثبت بودن هم معنا و معادل یکدیگرند. اما از نظر روانشناسی متفاوت هستند. مثبت بودن انتظار زیاد در این است که به نتایجی مثبت برسید، بی آنکه بر چگونگی دست یافتن به نتیجه اندیشیده باشید.

برعکس آن، این سؤال که چگونه امکان پیشرفت هست، محوریت مفهوم امید را در بر دارد حتی اگر نتیجه‌ای بسیار بعید و چندان خوش بینانه به نظر نرسد.

مثلاً آدمی که بیماری سختی دارد، امیدوار باشد که روش درمانی موثری برای بیماری وی کشف شود، حتی اگر دورنمای خوش بینانه‌ای برای آن وجود نداشته باشد .

چرا آدم بسیار حساس لازم است به امید متعهد باشد؟

برای من تمایز قائل شدن بین امید و خوش بینی بسیار مهم بود. خوش بینی ویژگی خاصی است که در طول زندگی یک فرد پایدار است، اما امید را باید تغذیه کرد. شاید شما هم مانند من آدمی باشید که ذاتاً خوش بین نیست، اما عمیقأ امیدوار است. یا شاید متوجه شوید که اگر آدم امیدواری بشوید، منتفع خواهید شد، حال چه خوش بین باشید و چه نباشید.

خوشبختانه امید را می‌توان تغذیه کرد. ذهن رشد یابنده دقیقاً با امید ارتباط دارد. می‌توانیم بگردیم و ببینیم که چه چیزی امیدوار بودن را در ما افزایش می‌دهد و چه موانعی بر سر راه ما وجود دارد. به مرور وقتی بفهمیم که می‌توانیم تغییر کنیم، می‌توانیم به خودمان انگیزه این کار را بدهیم. متعهد شدن به امید در آدم بسیار حساس تغییر زیادی ایجاد می‌کند. ما به کوچکترین جزییات توجه داریم و می‌توانیم راههای ایجاد تغییر را متوجه شویم. کمک می‌کند عواطف خود را مدیریت کنیم. نمی‌گذارد که نومید شویم یا احساس کنیم که در دنیا بی تأثیر هستیم. متعهد شدن به امید ترجیحات و نیازهای ما را محترم می‌شمارد، در عین حال که ما را وا می‌دارد تا به عنوان انسان تکامل یابیم.

چگونه به امید متعهد شویم؟

یکی از اساسی‌ترین نکاتی که به عنوان یک درمانگر بسیار حساس متوجه شده‌ام این است که مشکلات در سلامتی ذهنی درمان نشده می‌تواند جلوی احساس امیدوار بودن را بگیرد. وقتی با مراجعینی کار می‌کنم که مشکلات اضطرابی دارند، یا در رابطه با اعتماد بنفس مشکل دارند، و آنان که خلاق و تیزهوش هستند، به مرور از احساس اعتماد به نفس لازم برای ایجاد تغییری که باید در زندگی خود ایجاد کنند، برخوردار می‌شوند ‌. اگر مسایلی چون اضطراب، تروما، افسردگی یا زخم‌های کودک درون دارید که با توانایی‌تان در امیدوار بودن تداخل پیدا کرده، دنبال گرفتن کمک حرفه‌ای از متخصصین باشید که با hsp های باهوش کار می‌کنند.

برای اینکه نیازهای سلامت روانتان مورد حمایت قرار گیرد توصیه می‌کنم در باب پر بودن فنجان امیدتان فکر کنید. برخی با دعا کردن، مراقبه و اجرای انواع مناسک مذهبی از کمک لازم برای مواجهه با موانعی چون تردید به خود، و انزوا برخوردار می‌شوند. برخی نیز با انجام فعالیتهای خلاقانه می‌توانند فنجان امید خود را پر کنند. برخی آدم‌های بسیار حساس هم مانند من با بازی کردن و سرخوشی و انجام کارهای خارج از برنامه و کارهایی که کمک می‌کند زندگی را کمتر جدی بگیریم، فنجان امیدمان را پر می‌کنیم تا امکانات خود و دنیایمان را ببینیم .

خیال‌پردازی و رؤیاپردازی و بلندپروازی کنید و ببینید چه اتفاقی برای سطح امیدواری‌تان می افتد. حدس می‌زنم که میزان آن افزایش یابد.

مشتاق به تشویق دیگران در وام گیری و یادگیری از امیدی هستم که دیگران به ما دارند. به زمانی فکر کنید که کسی که عاشق شماست، دوست، راهنما، معلم یا روان‌درمانگرتان به شما بیش از خودتان امیدوار است. چگونه می‌تواند به این امید بیاورید و آن را از آن خود کنید؟ می‌توانید با پذیرفتن  ارزیابی که درباره شما دارند شروع کنید، اینکه فکر می‌کنند شما می‌توانید به اهداف خود برسید، بدون اینکه با آن مخالفت کرده و یا باوری که به شما دارند را دست کم بگیرید. ضمناً می‌توانید بررسی کنید که اگر امیدی که به شما دارند را خودتان نسبت به خود داشتید، چه می‌شد.

نوشتن در متعهد شدن به امید چه نقشی دارد؟

اینکه من نوشتن روزانه را توصیه می‌کنم تا به امید متعهد باشید، متعجبتان نخواهد کرد. نوشتن به ما احساس امنیت در بیان عواطف و افکاری را می‌دهد که مانع از امیدواری‌مان می‌شوند. وقتی تجارب خود را نومیدانه دیده و به خود تردید داشته و تغییر را ناممکن می‌بینم، می‌توانیم با نوشتن، متوجه نکاتی در نوشته‌هایمان شویم که بیانگر مقاومت ما در برابر رشد است چون در توان خود برای موفقیت تردید داریم. با نوشتن متوجه عواطف منفی خود شده و بیش برانگیختگی‌مان کاهش می‌یابد. موضوعی که سیستم عصبی ما hsp ها را تحت تأثیر قرار می‌دهد. با اینکار افکار و احساساتمان از تنش کمتری برخوردار می‌شود. بعداً می‌توانیم با تأمل در نوشته‌هایمان ببینیم که افکار و عواطفمان چه پیامی برای ما دارند. شاید در نوشته‌هایمان متوجه شویم که انگار احساس بی پناهی می‌کنیم، یا انگار لازم است مهارت‌هایی را به دست آوریم که فعلاً در اختیار نداریم.

برای امیدوار بودن هدفمند بودند مهم است، همین طور انگیزه دادن به خود. می‌توانید برای رسیدن به نیازهایتان برنامه در نظر بگیرید. گاهی حتی فرآیند برنامه ریزی نیز ما را آسوده و امیدوار می‌سازد.

به این که چه چیز در هیاهوی زندگی می‌تواند آهنگ خوشنوای امید را به وجود آورد فکر کنید. به این ترتیب خردمندانه و مشوقانه زندگی خواهید کرد. چقدر امیدوارانه زندگی می‌کنید و چقدر برای رسیدن به هدف، خود را تشویق می‌کنید ؟

نویسنده: کانگیلا

مترجم: مینو پرنیانی