در واقعیت،[ اگر بیماری بسیار حساس باشد] موضوع این یا آن [فطرت یا تجربه] نیست. حساسیت ذاتی مشخصاً دارای پیشینهای است، راهی ویژه برای تجربه کردن حوادث است، که به نوبه خود بر رشد دیدگاه کودک از جهان بی اثر نیست. حوادث زندگی یقیناً بر رشد ذهنی فرد، تاثیری قدرتمند داشته و ارتباطی تنگاتنگ با آن دارد.
کارل. یونگ مجموعه آثار جلد ۴ _۱۹۱۳ پاراگراف ۳۹۹
این فصل با تمرکز بر ۴ جنبه اصلی این ویژگی، راهنمایی برای ارزیابی بسیار حساس بودن فراهم میسازد، توصیه میکنم هنگام گرفتن پیشینه زندگی فرد، این سؤالات نیز پرسیده شوند و برای جلوگیری از مثبتهای نادرست و منفیهای نادرست راهکارهایی ارائه میکند. ضمناً برای شناسایی آن دسته از بسیار حساسهایی که دشوارترند و نقاب بر چهره دارند و آنانی که برونگرا هستند و جویای حس هستند نیز راهنماییهایی دارد.
تعامل میان بسیار حساس بودن ذاتی با تجارب زندگی که یونگ به آنها اشاره کرده است، ممکن است متعارض به نظر برسد، ولی اینگونه نیست. دلیلش هم این است که حساس بودن ویژگی ست که تقریباً تمامی رفتارها را تحت تأثیر قرار میدهد.
چون بسیار حساس بودن یک ویژگی فطری ست، باید از بدو تولد وجود داشته باشد. یک سرنخ مهم در این رابطه نظر والدین و معلمین درباره دوران کودکی فرد است احتمالاً واژههای نادرستی را در این زمینه به کار بردهاند _خجالتی، ایرادگیر، یا مشکل دار. اما برخی از والدین از همان ابتدا متوجه حساس بودن یا ” زیاده حساس” بودن یا “فوقالعاده حساس” بودن کودک خود شدند.
مقیاس بسیار حساس بودن HSPبهمنظور ارزیابی حساسیت در موقعیت پژوهشی در نظر گرفته شده است و هرگز نباید به تنهایی ملاک تشخیص بسیار حساس بودن یا نبودن یک فرد قرار گیرد. هنجار یا ملاک خاص نیست و مقیاس خود_تشخیصی هم به شمار نمیآید. همیشه امکان سوگیری و یا برداشت غلط وجود دارد. مثلاً، برخی، بخصوص مردان، شاید دلشان نخواهد که بسیار حساس محسوب شوند و برخی دیگر حتی اگر نباشند باز میخواهند بسیار حساس بهحساب بیایند.
نتیجه گیری : حساسیت، یک نوع از عملکرد سیستم عصبی است و میتوان آن را در یک فرد تشخیص داد. فقط در یک حیطه از زندگی وجود ندارد. احتمالاً والدین و معلمها از همان بدو کودکی متوجه آن شدهاند. مقیاسHSP میتواند به تشخیص کمک کند، اما بدین منظور طرحریزی نشده و نباید صرفاً به آن تأکید کرد.
حساسیت کدام حیطههای زندگی را تحت تأثیر قرار میدهد؟ تمامی حیطهها را.
وقتی میخواهیم حساسیت را اندازه گیری کنیم، در واقع در حال اندازه گیری ۴ مورد هستیم DOES. یعنی عمق پردازش، بیش برانگیختگی، شدت عواطف و حساسیت حسی.
علائم حساسیت را میتوان در تفکر (بیش از آنچه دیگران انجام میدهند) در باب” اوضاع و احوال دنیا “، معنای زندگی، یا حرفهشان، تأمل در باب شرایطی که اتفاقاتی خاص در آن رخ میدهد، حدس و گمان درباره رخدادها، وظیفه شناسی یا اخلاقیاتی که در آن به عواقب رفتار فکر میشود، فراتر از کدهای اخلاقی که توسط دیگران در نظر گرفته میشود.
در عمیق بودن پردازش، عواطف و همدلی بیشتری برای دیگران نشان داده میشود. مثلا اکثر آدمهای بسیار حساس اغلب از بابت رنجی که دیگران میبرند، از جمله حیوانات و بیعدالتیهای اجتماعی دل نگراناند. اغلب در حیطهای فعالاند. منظور فعالیت وسواس گونه در کمپهای حمایتی نیست، بلکه درباره عمیق حس کردن رنجهاست .
آدمهای بسیار حساس درباره چارچوب درمانی نیز هشیارند. که به نظرم دلیلش عمیق بودن پردازش در ایشان است. سروقت میآیند و سروقت میروند، حدومرزها را نگه میدارند. انگار که بهخوبی خود را جای شما میگذارند.
این عمق در پردازش عجیب نیست، تمرکز بیش از حدی که در یک فرد مبتلا به اتیسم، مثلاً تشخص انواع حبابهای لوستر یا رنگهای بر بال پروانه (دانشمندوار ) مطرح نیست منظور عمیق بودن پردازش مرتبط با عواطف، آدمهای دیگر و دنیاست. بخش زیادی از این پردازش ناخودآگاه است و ضمناً نسبت به دیگران خوابهای صادقه بیشتری دارند.
عمیق بودن پردازش نمودهای جالب توجه دیگر نیز دارد. داشتن بینش درباره خود و دیگران، دانستن عواقب طولانی مدت یک ماجرا، به همین دلیل پیشینه تکانش گری کمتر و ریسک کردن کمتری در ایشان میبینید.
مشکلات
یکی از مشکلات رایج در بین آدمهای بسیار حساس این است که در رابطه با یک تصمیم گیری بزرگ، نیازمند کمک هستند. یا احساس میکنند که در تصمیم گیری مشکل دارند. وقتی با چنین موضوعی برخورد کردید، میتوانید حدس بزنید که چنین موضوعی به دلیل زیاده فکر کردن رخ داده است. میتوانم باظرافت بپرسم “حالا این تصمیمات معمولاً هم درست هستند؟” یا “به دلیل ترس از رخ دادن یک اتفاق خاص است که در تصمیم گیری وسواس نشان میدهی؟”
به تصمیماتی که بیماران حس میکنند اشتباه بوده، احترام مینهم، ولی این نکته را نیز در نظر میگیرم که به خاطر حساس بودن چنین حسی دارند. مثلاً یک آدم بسیار حساس ممکن است تصمیم بگیرد به تبلیغی که در رابطه با سفرهای خارجی ست توجه نشان ندهد، و بعد از کرده خود پشیمان شود که چرا مثل دیگران به این امکان توجهی نشان نداده است.
مشکل فعلی در تصمیم گیری را من “آسیب پس از تصمیم” مینامم. به این معنی که بیمار تصمیمی بسیار دشوار گرفته و بعدها از بابت این تصمیم پشیمان شده، مثلاً “ازدواج زودهنگام”. آدمهای بسیار حساس بهشدت خواهان گرفتن تصمیم درست هستند. و در تمامی مراحل حواسشان هست که اشتباه نکنند. اما وقتی میفهمند تصمیم درستی نبوده و پشیمان شوند، دیگر دچار ترس از تصمیم گیری میشوند. عمیق بودن پردازش ممکن است در دیگر مشکلات نیز مشاهده شود : احساس اینکه دیگران درکشان نمیکنند. متوجه شوند که بیشتر مکالمات یا آدمها حوصله سر بر هستند.
در باب پیشینه
در جلسات اول ممکن است بیش برانگیختگی، همراه با عمیق بودن پردازش را ببینید، طوری که پیشینه ناکامل ارائه شود. شاید هم پیشینهای بسیار گسترده ارائه کنند، چه درباره خودشان و چه درباره گذشته و زندگی خانوادگیشان، فرصتهای شغلی و دوستانی که انتخاب میکنند. ضمناً متوجه عمیق فکر کردن بیمار میشویم و اینکه میبینیم خلاقیتی غیرمعمول دارد.
میتوانید از ایشان بپرسید وقتی کودک بودید، نظر والدین و معلمهایشان درباره ایشان چه بوده. شاید بگویند که به نظر ایشان “همواره سؤالات جالبی میپرسیدم.” یا داستانهای عالی تعریف میکرده، یا از موسیقی به وجد درمی آمده یا از همان سنین کودکی کار هنری میکرده، از بازیهای تخیلی خوشش میآمده یا درباره خدا، مرگ و اینکه چرا رنج وجود دارد، فکر میکرده و سؤال میپرسیده است.
میتوانید درباره داشتن تجارب معنوی یا تمرینات معنوی بپرسید. آدم بسیار حساس در سوابق خود حتماً یکی دو مورد از آنها را داشته است و گاهی بدون اینکه بپرسید خود به آن اشاره میکند.
در رابطه با حوادث منفی
پردازش عمیق هر موضوع و هر چیزی، احتمالا اصلی ترین دلیل مشکلات و تنش از دوران کودکی تاکنون برایhsp ها در مقایسه با دیگران است. معمولاً همراه با این پردازش عمیق، تخیلات هم هست که شمای ماجرا را پیچیدهتر ساخته و عواطف را جدیتر درگیر میسازد. اما فهم اینکه بیمار در مقایسه با دیگران از حوادث (مثلاً انتقادات) گذشته یا امروز بیشتر رنج کشیده، گواه خوبی بر بسیار حساس بودن فرد است.
نتیجه گیری : مشاهده عمیق بودن پردازش به شکل غیرمستقیم چه در افکار عمیقتر و چه عواطف شدیدتر از سرنخهای زیر میتوان فهمید : از طریق تأخیر در پاسخدهی قبل از صحبت کردن و یا اقدام کردن، که باعث میشود تصمیم گیری دشوارتر شود. هرچند که در نهایت معمولاً تصمیمهای بهتری میگیرند، سریعتر به ایدههایتان چنگ زده میشود، و داشتن یک زندگی معنوی و یا تأمل قابل توجه در موضوعات مختلف را شاهد خواهیم باد.
برگرفته از کتاب روان درمانی و آدم بسیار حساس نوشته الین آرون
ترجمه مینو پرنیانی (در حال انتشار)