آنچه به عنوان مادر از بزرگ کردن کودکی بسیار حساس آموختم

وقتی مشغول بزرگ کردن کودکی بسیار حساس هستید، مهم ترین موضوع این است که آنان را همان گونه که هستند بپذیرید، نه آن گونه که دوست دارید باشند. کودک بسیار حساس( HSC) من حالا ٢١ …

60e4d70b540ba326483a4415 o U v2

وقتی مشغول بزرگ کردن کودکی بسیار حساس هستید، مهم ترین موضوع این است که آنان را همان گونه که هستند بپذیرید، نه آن گونه که دوست دارید باشند. کودک بسیار حساس( HSC) من حالا ٢١ ساله است. دوران کودکی پرچالش داشته، چه وقتی که نوزاد بود، چه آن زمان که مهدکودک می رفت. در کلاس سوم دبستان متوجه رفتار نامناسبی در او شدیم. پرخاشگری  کلامی و فحاشی با من، بی علاقگی برای مدرسه رفتن، دل درد و سردرد. او را نزد پزشک اطفال بردیم و برایش تشخیص بیماری هایی داده شد. اضطراب گسترده، اضطراب پایدار، وسواس فکری. سفر ما از این دکتر به آن دکتر از همینجا بود که شروع شد. هفت سال را در سیستم های سلامتی از این طرف به آن طرف رفته و گمان می کردیم فرزندمان درگیر چند نوع بیماری ذهنی است. البته من این نکته را هرگز نپذیرفتم و مدام دنبال دلایل دیگری برای آن می گشتم. روزی در یک فروشگاه دنبال سنگی مناسب برای آرامش بخشی بودم. شروع کردم به صحبت با خانم صاحب فروشگاه درباره دخترم که خانم مغازه دار گفت ” فکر کنم دخترتان یک empath( همدل) است. هرگز تا آن زمان چیزی در این باره نه خوانده و نه شنیده بودم. شروع کرد به صحبت کردن درباره اینکه آدم بسیار حساسHSP و empath یعنی چه. وقتی گفت که empath ها” طوری احساسات دیگران را می گیرند که انگار احساسات خودشان است “. یک لحظه گفتم “آها”. حرف هایی که آن خانم زد، گذشته، حال و آینده من و دخترم را پیش چشمانم آورد. وقتی بچه بودم به من می گفتند خجالتی، کمرو، حساس، اولین بار بود که واژه آدم بسیار حساس و همدل را می شنیدم. از آن لحطه خاص زندگی من و دخترم عوض شد.

 

یادگیری اینکه چگونه والد یک کودک بسیار حساس باشیم : وقتی دخترم از آسایشگاه برگشت، دیگر شیوه زندگی ما تغییر کرد. دیدگاهم عوض شده بود و شروع کردیم به حمایت از او به عنوان کودکی بسیار حساس. او اختلال ذهنی یا بیماری روانی نداشت، صرفا یک سیستم عصبی داشت که باعث می شد درهم بشکند. او احساسات تمامی دوروبری های خود را می گرفت، اینکه کسی شما را در درازمدت درک نکند یا مورد بدفهمی قرار بگیرید یا به شما برچسب غلطی زده شود اثراتی طولانی مدت روی اعتماد، عزت نفس، شرمندگی و خشم دارد. ما یک ویژگی داریم، نه یک اختلال.

شرایط جدید باعث شد درمانگران و معلم های جدیدی وارد زندگی ما شوند. حالا هردو ماhspهای سالمی هستیم. دخترم هنوز هم روزهای پرچالش دارد. اما حالا مهارت های زیادی کسب کرده است که می تواند با کمک آنها به خود کمک کند. حالا به جای درمانگر شفا دهنده دارد. اگر احساس درهم شکستگی کند یا بیش برانگیختگی، از مراقبه و رایحه های خوشبو استفاده می کند.، نه دارو. اتفاق خوبی که می افتد این است، خودپذیری، نه انکار خود واقعی.

مادر شدن به خودی خود چالش برانگیز است، چه رسیده به اینکه صاحب فرزندی بسیار حساس باشید. ما همه چیز را در سطحی دیگر احساس می کنیم :عواطف، عطر و حس ها همه را انگار آمپلی فایر کرده باشند. برای ما مادری کردن حس و حال خاصی دارد. لنزی که ما مادرهای بسیار حساس داریم لنز عمیق است. همه عواطف را با مهر و عاطفه عمیق توأمان داریم. به همین دلیل است که می خواهم از والدی کردن کودکان بسیار حساس برایتان بگویم.

 

شیوه های والدی کردن برای یک کودک بسیار حساس :

 

◀️وقتی فرزندتان احساس در هم شکستگی می کند، راه‌هایی بیابید تا خودتان را آرام سازید، همانطور که کودکتان را آرام می سازید. به عنوان والدی که شخصا hspهستید ممکن است به خاطر استرس بزرگ کردن بچه ها و به دلیل سروصدا، وظایف فراوان و دعواها و نزاع ها احساس در هم شکستگی کنید. متاسفانه استرس معمولا باعث می شود که هر عاطفه ای که دارید تشدید شود و توان استدلال صحیح تان کاهش یابد. اگر مراقبه کردن را بیاموزید و همین طور مهارت های ارتباطی را، بهتر می توانید استرس تان را مدیریت کنید. گذاشتن گوش گیر برای hspها در کاهش سروصدای محیطی هم خوب است. وقتی دخترhscمن غمگین می شد، من هم غمگین می شدم. اما این کار بی فایده بود و فقط اوضاع را خرابتر می کرد. روزی پس از یک نزاع پرسروصدا تصمیم گرفتم کار متفاوتی بکنم. شروع کردم به دعا کردن و آهسته صحبت کردن. این کارم نظر او را جلب کرد. متعجب شده بود. او هم شروع کرد به آرام صحبت کردن. این کار را باری دیگر امتحان کردم ، نتیجه مشابهی داشت

◀️ تقاضای کمک کردن. وقتی در هم شکسته هستید، تقاضای کمک کردن خجالت ندارد.

انتظار داشتم مادر بودن خوشایند باشد. برایم لحظات خوشایند زیادی داشته اما در عین حال خسته ام هم کرد. به عنوان یک مادر گیر کردن در امور خانه و فراموش کردن خود ساده است. وقتی تصمیم گرفتم مادری خانه دار شوم، فکر می کردم روزهای خیلی خوبی انتظارم را می کشند، در عوض منزوی شدن و آشفتگی نصیبم شد. در نتیجه بعد از گفتگو با همسرم تصمیم گرفتیم کار نیمه وقت انجام دهم که باعث شد زندگیم متعادل شود. خوب است که کاری هم  برای خودتان کنید تا احساس بی فایدگی نکنید. حتی اگر ماهی یکی دو روز باشد. به این ترتیب احتمال برونریزی ، اضطراب و افسردگی تان کمتر خواهد شد.

سال ٢٠١٩ در کارگاهی از دکتر الین آرون نویسنده کتاب های “آدم بسیار حساس” و “والدی بسیار حساس بودن” شرکت کردم. آنجا او گفت : اگر قرار باشد بین هزینه کردن مالی برای مراقبت از فرزندتان یا خرج کردن برای رفتن به دانشگاه خودتان یکی را انتخاب کنید، پول را صرف مراقبت از فرزندتان کنید، چون اینگونه راحت تر می توانید والدی بهتر شوید.

خیلی مهم است که خود را بشناسید و ببینید چه چیز شما را شاد و متعادل می کند. کمک گرفتن نشانه قدرت است و نه ضعف. موضوع فهمیدن است و شناختی که به آن نیاز دارید. مثلا می توانید برای اینکه کسی ساعاتی از کودکتان مراقبت کند تا وقتی را به تنهایی سپری کنید، کسی را حتی استخدام کنید.

 

◀️ مراقبت از خود را تمرین کنید (فقط به حرف بسنده نکنید) “مراقبت از خود” فقط حرف نیست : برایhspها حیاتی ست. ما برای کسب انرژی دوباره و متمرکز شدن به آن نیاز داریم. متاسفانه معمولا مراقبت از خود را نادیده می گیریم چون ما بیشتر روی دیگران متمرکز هستیم. خوب است که به خودتان یادآوری کنید که وقتی را برای رسیدگی به خودتان در نظر گیرید. من از این روش ها برای رسیدگی به خود استفاده می کنم.

⬅️حمام نمک

⬅️نوشتن

⬅️مراقبه

⬅️خوردن غذای سالم

⬅️رفتن به طبیعت، نشستن زیر نور خورشید، مثل درخت ایستادن

…..

 

نویسنده : هدر ناردی

مترجم: مینو پرنیانی