آرتمیس، آتنا و هستیا ‏در تحولات افغانستان

خیلی خردسال بودم که از تلویزیون سریالی (شاید هم فیلمی) پخش می‌شد که درباره رب‌النوع‌ها و الهه‌های یونانی بود که از فراز کوه المپ به جنگ تروآ نگاه کرده و هریک هر از گاهی در …

خیلی خردسال بودم که از تلویزیون سریالی (شاید هم فیلمی) پخش می‌شد که درباره رب‌النوع‌ها و الهه‌های یونانی بود که از فراز کوه المپ به جنگ تروآ نگاه کرده و هریک هر از گاهی در آن مداخله کرده و یا مداخله نمی‌کرد. از همان‌جا به ماجرای کهن الگوها بسیار علاقه‌مند شدم و بعدها این اقبال و همت را داشتم تا شاهکارهای خانم بولن در زمینه نمادهای اسطوره‌ای و روانشناسی زنان و مردان را ترجمه کنم. این مقدمه را گفتم تا حالا  به تحلیلی از وضعیت روانی زنان مبتنی بر کهن الگوهایشان بپردازم. فرضاً اگر کوه المپ هنوز  باشد و الهه‌ها و رب‌النوع‌هایش هم هنوز باشند، در ماجرای افغانستان چگونه فکر و عمل می‌کنند. (بهتر است بدانیم حتی اگر بر فراز المپ نباشند، در روان آدمیان می‌زیند) تا اینجا درباره سه کهن الگوی زنانه به نتیجه رسیده‌ام: اینکه آرتمیس، آتنا و هستیا این روزها چه می‌کنند.

الهه آرتمیس برون‌گرا که hsp هم ست و قلبش او را هدایت می‌کند، از شرایط ایجاد شده برای زنان و دختران ابداً راضی نیست. هرچه باشد او فمینیست است و همدل. نمی‌تواند شاهد ظلمی باشد که بر دختران و زنان روا داشته می‌شود یا روا داشته خواهد شد.

برای آتنای برون‌گرا و غیر hsp که الهه جنگ و نماد عقل و دفاع از نظام  پدرسالاری است،  فقط قهرمانان را باید حمایت کرد وگرنه خلایق ضعیف را  هرچه لایق می‌شمارد. برای آتنا مردم ضعیف و فقیر و توده زنان بازنده‌اند و نمی‌بایست خود را به پایشان فنا کرد. از نظر او خودشان اگر از اوضاع ناراحت‌اند، باید خود را  قوی کنند.

الهه هستیای hsp و درون‌گرا اما به‌تمامی قیل و قال‌های بیرونی بی‌توجه است، در هیچ نبردی شرکت نمی‌کند و بدون هرگونه تلاش بیرونی، آرامش درونی خود را حفظ کرده و آتشدان خانه را  گرم نگه می‌دارد.

در نتیجه این روزها زنان میرایی که به طور خالص فقط یکی از این کهن الگوها را داشته باشند، حال و روزشان مشخصاً چنین است.

مینو پرنیانی